در این ساغر می دارم؛ الهی صدای نور؛ بر بام سیاهی
که چو نوشی؛ به دیدار خود ایی به دل بینی؛ که تمثال خدایی
گرچه کهنه است اصل حکایت کنم انرا به شکلی نو؛ روایت
بهشتی که در ان یک چند با هم به سر بردند خوش؛ حوا و ادم
درختان فراوان داشت هرسوی بر انها میوه؛ از هر رنگ و هر بوی
همه دیده ربا؛ دلخواه؛ جانبخش نشاط انگیز؛ شور آور؛ توان بخش
درختانی خزان هرگز ندیده همیشه میوه شان نرم و رسیده
ببر اسان به سوی شاخه ها؛ دست بچین و میل کن تا اشتها هست
همین که میوه ای از شاخه چیدی زدی گازی و طعمش را چشیدی
به جایش یک شکوفه می کشد؛ سر تر و تازه؛ تماشایی؛معطر
خلاصه ادم و حوا؛ خداشان چنین باغی نهاده زیر پاشان
از انها بندگی می خواست کامل به فرمانش نهاده گردن و دل
به انچه هستشان و انچه هستند چو بره با گیاه و اب؛ خرسند
که انها همچو بره؛ رام بودند سلیم و ساده و ارام بودند
نه در سر فکر؛ نه در دل هوایی نه چون گفته؛ نه اورده چرایی
عروسک های کوکی بی اراده غریزه؛ کارشان را نظم داده
تمام زندگیشان بود؛ الحق تمام روز ها؛ تکرار مطلق
میان میوه ها تنها دوتا بود که در ان باغ؛ مخصوص خدا بود
برای سفره ی خود افریده به گرد هردو پرچینی کشیده
که یعنی خوردنش ممنوع عام است به هرکس جز خود ایشان؛حرام است
یکی؛هر دانه اش دانش جهانی چو خوردی؛انچه را خواهی بدانی
غریزه شود با ان مبدل به عقلی که مسائل را کند؛ حل
بیافروزد چراغی در سر تو شود در زندگانی؛ رهبر تو
اراده یابی و دائم بپویی حقیقت های هستی را بجویی
یکی؛ ان میوه ای که هر کس انرا خورد یابد حیات جاودان را
نه هرگز ذات او پیری پذیرد نه تا عالم به پا باشد؛ بمیرد
بر این دو میوه هرکس دست یابد به هستی انچه خوبی هست؛ یابد
رسد انجا که از ان برتر نباشد کسی غیر از خدا دیگر نباشد
به زیر پای او هستی؛سراسر چو ایینه خدا را؛در برابر
چو با او در چنین جایی نشیند کسی غیر از خدا در خود نبیند
ولی از بره ادم خام تر بود از این دو میوه؛ اصلا بی خبر بود
به رحم امد دل شیطان؛ برایش ندید این زندگانی را؛ سزایش
خودش را کرد در ظاهر چو ماری خزید و یافت حوا را کناری
به او از میوه ی دانش سخن گفت به توصیفی که بر او خاطر آشفت
چو حوا دانه ای را چید و بو کرد دل او خوردنش را آرزو کرد
بخورد انرا و شد از جهل ازاد اطاعت از خدا را برد از یاد
چنین حالش دگرگون شد به یک آن که پیدا کرد گفتی؛ مرده ای جان
شد از هستی خود؛ناگاه؛آگاه از این اگاهی شیرین کشید؛آه
به سر تا پای خود حیران نظر کرد نظر بر اسمان و دور و بر کرد
بهشت و انچه در ان بود انگار همان دم پیش چشمش شد پدیدار
نبود؛اگاه شد؛انگاه شد هست شد از این هوشیاری؛ تازه سرمست
چو بر او واقعیت شد مسلم خوراند از میوه ی دانش به ادم
خدا تا باخبر از ماجرا شد به شدت خشمناک از این خطا شد
به ان دو با صدای رعد؛ توپید به خواری کردشان از باغ؛ تبعید
که دور از ان دو میوه زیر افلاک شوند اواره بر این پهنه ی خاک
چو دانش یافتند اکنون؛ مبادا حیات جاودان جویند؛فردا
خورند از میوه ی دوم؛ نهانی شوند انوقت چون او ؛جاودانی
به اسرارش تمامی دست یابند تسلط بر هرانچه هست یابند
شده در افرینش هم، رقیبش کنند از بی شریکی؛بی نصیبش
چو ادم ساکن روی زمین شد از این بی مهری خالق؛غمین شد
برای انکه با مردن؛ نمیرد به دانش؛ عمر جاویدان بگیرد
به کشف و افرینش؛گرم پرداخت خودش را بر زمین شبه خدا؛ساخت
به اندیشه بر امد؛با هنر ماند به این دو مرگ را از ادمی راند
به خدا....(خدا)...یعنی (به خود آ)........ .
پاینده ایران پاینده ایرانی
قشنگ بود
ممنون از لطفت... نمی دونم تا اخر خوندی یا نه...ولی ای کاش چیزی جز قشنگی توجه ات رو جلب می کرد...
سبز باشی
سلام؛
اول تبریک به خاطر تغییرات به وجود آمده در وبلاگتون!
دوم اینکه ممنون از توجه تون از عوض کردن اسم وبلاگم!!!!
سوم هم اینکه فقط بیت آخر شعرتون صحیح و راست بود،البته در نظر بنده!
به اندیشه بر امد؛با هنر ماند به این دو مرگ را از ادمی راند
کاش به این درک برسیم و بهش عمل کنیم.
به امید روزهای بهتر!
"معبودت نگهدارت"
...صحیح و درست!!؟؟...
به خود آ...
...
اینم یادم رفت بنویسم که برای( به خود) امدن؛باید اول (خود)ی وجود داشته باشه....
البته یادم رفت که بگم آخرین جملتون واقعا تفکر انگیزه و اینکه کلمات و اسم ها بر حسب دلیلی هست!!!!!!!!
(به خود آ)
.
.
.
.
.
معبودت نگهدارت
سلام
از جنوب میهمانتان هستم بزرگوار
خوب بودی تا حدودی ...
خوب هستم من ؟!
همین؟خوبی و خوبم!؟.......
تو رو نمیدونم ولی من خوب نیستم!
سلام احمد جان ...
واقعا یه حکایت نو بود ....
گرچه کهنه است اصل حکایت کنم آنرا به شکلی نو حکایت
به دل بینی که تمثال خدایی .... خیلی معنی داره ... کاش مهنیشو یاد میگرفتیم ...
زندگی هیجان میخواد .... گرماش و هیجانش باید مثل شعله باشه ...
فعلا...
سلام
اره...کاش بفهمیم و بفهمیم که نمی فهمیم و (باید) بفهمیم...
ممنون از توجه ات و سپاس از حضورت
سبز باشی
بسیار بسیار زیبا بود. خودتون سرودید؟ البته مهم نیست. مهم معنای درونشه. هر بار این داستان رو جوری میشنویم و هر بار با همین داستان تکراری و کوتاه اما با کمی جزئیات متفاوت میشه بخش مهمی از تفکرات اون شخص ( شایدم مکتب ) رو درک کرد.
نمیدونم کتابهای پرفسور جمالی رو خوندید یا نه. این شعر دقیقا من رو یاد کتاب ایشون درباره مولوی میندازه. تو وبلاگم کتاب " نعش ها سنگین هستند "رو از ایشون برای دانلود گذاشتم.
شاد باشید و در پناه خرد
مهم معنای درونشه...افرین...
نه...متاسفانه ی سروده ی خودم نیست...
...((انسان))...
نه... کتاب های ایشون رو نخوندم
ممنون از توجه ات و سپاس از حضورت
سبز باشی
آقا جان الان عصر ارتباطاته . این شعر طولانی رو فکر می کنی آدم حوصله داره بخونه ؟ تازه اونم در شرایطی که یه همچین مضمون معنوی رو به این شکل سخیف نوشته باشن .
اره...((ادم)) حوصله داره که بخونه و باید بخونه و می خونه...
مضمون معنوی!!؟ شکل سخیف!!؟تو!!؟
الان عصر افتضاحاته!!اقا جان!
میدونی چیه؟قشنگ هست ولی نمیچسبه بهم!هزار بار اومدم اینجا ولی انگار دلم نمیخواد این داستانو اینجوری بخونم!نمیدونم....وقتی یه حقیقتی اونقدر دوره که میتونی هر جور دلت میخواد بازآفرینیش کنی دوست دارم یه جور خیلی قشنگ باشه!عاشقانه تر از این حرفها!حتی خدای توی این شعرو دوست ندارم!خدای من نیست.چرا باورش کنم؟
البته اون بیت آخرش که احتمالا هدف اصلی بوده قشنگه!با اندیشه و هنر جاودانه ماندن!
اره...می فهمم...متاسفانه نمی خوای اینجوری بخونی و بدونی...
ولی....گریزی از حقیقت نیست....سال هاست که صورت مسئله رو پاک کردین...
به هیچ عنوان نمیشه حقیقت رو تفسیر کرد....دیگه نمیشه....
خدای تو؟...به خود آ...
سلام
انتخاب جالبی بود .
به اندیشه بر امد؛با هنر ماند
به این دو مرگ را از ادمی راند
موفق باشی
یادم رفت اسمم را بگم :
ـــــــــــــــ
سلام
انتخاب جالبی بود .
به اندیشه بر امد؛با هنر ماند
به این دو مرگ را از ادمی راند
موفق باشی
ممنون از حضورت و سپاس از توجه ات
سبز باشی
مگه اصلا کسی حقیقتو میدون که بخوایم تفسیرش کنیم؟حالا هر جوری....
سلام!
چرا دوباره این رو آپ کردید؟!
بخاطر مهم بودنش و تاکید بیشتر؟!
سلام
توی یه دفتر یادداشت قدیمی نگاهی انداختم و یادم اومد که یه زمان وبلاگی داشتیم و دوستان باحالی داشتیم
بالاخره قدیمی ها رو میشه راحت پیدا کرد البته نه به همین سادگی نوشتن ها ولی من که یافتمتون...
یه سری به اینجا بزن:
http://aliakbarabdoli.blogsky.com/?Date=1383-06
ولی نظرت رو تو وبلاگ جدیدم بده.
دوباره میام پیشت...فعلا
جالب بود.
فقطم قشنگیش جلبم کرد.
به قول تو کاش بیشتر میفهمیدیمو کمتر نظر می دادیم!
موفق باشی!
سلام.
من شما رو اندکی میشناسم.
جهان از شما گاهی برام میگه.
یه جورایی شبیه همیم.
آگاهی هر چند با درد همراهه ولی ازتون دور نباد.
سلام احمد
خیلی وقته که نظر نداده بودم.
واقعا هر کدوم از ما اگه به خود آییم می توانیم با اندیشه وهنر جاودانه شیم.اما مشکلی که اینجا وجود داره اینه که جماعت ایرانی یا ناخواسته و یا خواسته نمی خواهیم و نمی خواهند که به خود بیائیم.
یادت در خاطر ما...
پاینده باشی.
چه شعر زیبایی
چه تعبیر زیبایی
چه اندیشه زیباتری
احمد آقا :
- واقعا فعلا به علت پاره ای کمبود وقتها بیش از این امکان آپدیت نیست .
- کارهای قدیمی آقای پایور منظورتان چیست ؟ گلهای تازه را می گویید یا چیز دیگری ؟
سلام
قابل نداشت امیدوارم دانلود کنید و بپسندید ...
سلام
از اینکه سر زدی متشکرم
موفق باشی
دروووووووووووووود
چطوری یا بهتری؟
متن بسیار زیبایی بود
راستش خودم هم بی صبرانه منتظر نتیجه کنکور هستم و کمی هم قاطی کردم و شبا کابووس می بینم
برام دعا کن
بدرووووووووووووووود
درود دوباره
بابا اینا همه چی می گن ... وسط مرداد کجا بود؟ تا شهریور تموم نشده بیاد شانس آوردیم
دلم مثل سیر و سرکه می جوشه
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای
رشتم: زبان انگلیسی گرایش translation خوندم اما تو کارشناسی ارشدteaching شرکت کردم
بزار رتبم رو هم بگم : 239
ای کاش می شد 100 تا ازش کم کنم ...نه؟
خیلی پشیمونم که بیشتر تلاشم و نکردم
تا بعد
GOOD LUCK
دروووووووووووووووووووود
مرسی به یادم بودی
این چه حرفیه می زنی ؟ دشمنت رو سیاه باشه
درسته که قیول شدم ولی راستش هنوز هم پشیمونم که تمام تلاشم رو نکردم...
به هر حال به خاطر سهل انگاری خودم باید یه کم سختی بکشم و برم به شهری که هم راهش از شیراز دوره هم اصلا به پای شیراز نمی رسه
اسم نمیارم که کسی ناراحت نشه
ولی بازم خدا رو شکر ... انشا الله سال دیگه خبر خوب رو تو به من بدی
شیراز و عشقه ... حالا تازه قدرش و فهمیدم
سلام
موسا هستم
همان رفیق قدیمی
ذهن زیبا
سلام آقا خوبین؟تهرانین هنوز؟
آقا وبلاگ قشنگی دارین ممنون که به من سر زدین خیلی خوشحال شدم کی رفسنجان میاین آقا؟
موفق باشین
درووووووووووووووووود
خوبی؟
سال نو شما هم مبارک
چیزی نیست
یه افسردگی یا به قول دوستان دپسردگی موضعی هست که خودش به وقتش رفع می شه...
مرسی که مثل همیشه به یادم بودی با معرفت
بدرووووووووووووووووووووود
سال شاد و پر پولی داشته باشی
سلام
ممنون از حضور گرمتون
بازم بیاید خوشحال میشم
موفق باشی
تیم فوتبال ایران در راحت ترین شرایط از راهیابی به جام جهانی فوتبال بازماند. سخنی که دل میلیونها ایرانی وطن دوست را به درد می آورد. به تیمهای صعود کرده نگاهی بیاندازید، ژاپن - استرالیا - کره جنوبی و کره شمالی ، به طور معمول تیمهایی به جام جهانی راه می یابند که از ثبات مدیریتی ،شرایط امن اجتماعی ، رفاه نسبی عمومی و ... برخوردارند. تصمیم گیرندگان فوتبال ما با حاکم کردن روابط بر ضوابط به میلیونها عشق فوتبال و عشق وطن دهن کجی کردند. کاری به اینکه مهرداد بذرپاش داماد باجناق احمدی نژاد است نداریم،او به عنوان رئیس گروه خودرو سازی سایپا و پیش از آن پارس خودرو با تحمیل علی دایی پر ادعا به تیم ملی کار این تیم را یکسره کرد. قطبی بد نتیجه نگرفت. 5 امتیاز که 2 تای آن خارج از خانه برابر کره شمالی و جنوبی بود و 3 امتیاز برابر امارات به حق آمار بدی نیست ، اما آقای دایی با پشتوانه های مافیایی اش به گونه ای سر این فوتبال را برید که جان گرفتان دوباره ی آن میسر نبود! آقای احمدی نژاد اکنون به یاد شعار ژاپن اسلامی شما افتادم ،عیار این فرمایش شما هم بر من معلوم گشت ! فوتبال را ا ز رتبه 20 به هشتادم رساندن واقعا هنر بزرگی می خواهد . پس وقت آن است به مردم اعلام کنید به زودی بذرپاش و علی آبادی با کفاشیان دونده ی خوش خنده اوضاع فوتبال را مثل همه چیز دیگر درست خواهند کرد. باز هم می گویم وضعیت فوتبال یک کشور معمولا نماد وضعیت زیستن ملت آن کشور است ، تو بمیری بیا و دست از سر این جامعه و فوتبالش بردار!!
و به آهستگی هم از اتفاق می افتند...
سلام
گناه نمیشه به خدا اگه بهم سر بزنی
سلام
بیا وبم جشن داریم
زود بیا زود زود زود
درووووووووووووووووووووود
خوبی؟
پس چرا نمی آپی؟
به هر حال ممنون به یادمی
بدروووووووووووووووووووووود