((به نام انکه جان را فکرت اموخت))
احساس یا عقل؟
سلام
حتما بارها و بارها مخصوصا زمانی که به اصطلاح روانشناسان روانی و یا پدر و مادرها نصیحتتان می کنند شنیده اید که می گویند:
((جوانی و بلوغ دوره حساسی است...در این زمان جوانان بر اساس احساسشان تصمیم می گیرند و احساسشان بر عقلشان حاکم است و ...))
بله...موضوع بحث امروز ما این است که: کدامیک باید بر دیگری حاکم باشد؟عقل یا احساس؟
به نظر من باید صد در صد احساس بر عقل و کلا بر همه چیز حاکم باشد.می گویید چر؟عرض می کنم:
1. حتما شما هم قبول دارید که ادمی تشکیل شده از چند چیز.از عشق...از نفرت.در این جا تنها به همین دومورد اکتفا می کنیم.
از شما ...اره خود تو...سوالی دارم و ان این که اگر این دو(عشق و نفرت) را از ادمی، از من از تو بگیرند دیگر ایا چیزی برای ابراز وجود داریم؟ایا اصلا دیگر برتری از حیوانات داریم؟به خدا نه.ادم ها هر عملی که انجام می دهند می خواهند به چیزی برسند(عشق) و یا از چیزی فرار کنند(نفرت).
خوب حالا می پرسی این چه ربطی به بحث داشته؟
ربط داشته...خیلی هم ربط داشته.مگر عشق یک نوع احساس ان هم بالاترین و زیباترین احساس نیست؟
مگر نفرت احساسی و درست مقابل عشق نیست؟
خوب فکر کنم دیگر این یک دلیل را توضیح کافی داده باشم.
2.می دانی که تمامی کارها و تصمیماتی که ما ادم ها در طول زندگی می گیریم و انجام می دهیم را اول حس می کنیم و بعد توسط اعصاب به مغز(عقل)فرستاده می شوند و مغز اگر درست کارکند پیامی را صادر می کند.به عنوان مثال:
وقتی شما زخمی می شوید ابتدا اعصاب شما پیام درد را (حس) می کنند و سپس ان را به مغز می فرستند.
وقتی شما غذا می خورید ابتدا (حس) می کنید که سیر شده اید و بعد مغز فرمان می دهد که دیگر غذا نخورید
وقتی شما خبر نا گوار و یا پیام شادی بخشی را می شنوید،ابتدا احساس شادی می کنید و بعد جسمتان(مغرتان)شروع به رقص و شادی و یا گریه و زاری می کند.
و...
3.همان طور که می دانید امروزه در پزشکی های پیشرفته و در عمل های جراحی مهم و حیاتی پزشکان می توانند بخشی از مغز را به راحتی بر دارند و یا ان را پیوند بزنند و یا ... خلاصه در مغز تغییر بوجود می اید.حال از شما خواننده جوانی که وقت خود را صرف خواندن این متن می کنید می پرسم: ایا شما حاظرید زندگی خود را بر پایه و اساسی بنا نهید که به این اسانی قابل تغییر است؟ایا حاضرید یک عمر با چیزی که از مقداری رگ و سلول و عصب ساخته شده سر کنید و ان را الگوی و راهنمای خود قرار دهید؟اگر پاسختان مثبت است که من شخصا برای شما و برای خودم متاسفم چون:
بنی ادم اعضای یکدیگرند که در افرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد اورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار
4.احساس تنها چیزیه که توی این دنیا قابل تغییر نیست-البته احساس حقیقی و نه هوس- و تنها چیزیه که ساخته دست بشر نیست و ما ان را از پدر و مادرمان به ارث نمی بریم.احساس را خداوند افریده و به صورت امانت نزد ما گذاشته است.احساس MADE IN GOD است. بیایید امانت دار خوبی باشیم و از این گوهر گرانمایه نهایت استفاده - نه سوء استفاده- را ببریم.
5.حتما باز هم شنیده اید که می گویند: خداوند در هنگام افرینش انسان روح خود را (احساس فعلی ما)در کالبد انسان دمیده است.به نظر شما روح خداوند به جسمی یک کیلویی تبدیل شده و یا به چیزی که به پهنای اسمان وسعت وعظمت دارد؟ به کدامیک؟
اهای کسانی که به جهان پس از مرگ اعتقاد دارید...اگر از امانتی که خداوند به شما داه درست استفاده کردید و هیچ چیز را بر ان برتری ندادید و از ان مراقبت کردید مطمئن باشید که خداوند شما را قبول می کند.چون خودش احساس را به ما داده و اگر ما طبق ان عمل کنیم که دیگر جای حرفی نمی ماند.
بیایید با احساس باشیم...
با احساس زندگی کنیم...
با احساس رشد کنیم...
با احساس عاشق شویم...- نه با شهوت و لذت -
با احساس همدیگر را دوست بداریم...
با احساس نسل بعد را بوجود آوریم...
با احساس بچه هایمان را پرورش دهیم...
با احساس بمیریم...